شوهر همسایه 1 مدتی می شد که در آن شب تاریک پشت دیوار خانه شان قدم می زد و بیخبر بود از اینکه پسر خلاف همسایه مدتی است که او را زیر نظر دارد. جوووون ، جیگرتو بخورم عجب رون و سینه ای . پسر خلاف همسایه اینها را گفت و در یک چشم بر هم زدن پرید و او را سخت در آغوشش گرفت تا ببرد در جای خلوتی و به کام دل برسد. و فردا پسرک همسایه، تمام روز در به در دنبال چاقترین مرغش می گشت ! + نوشته شده در 2010/9/13 ساعت توسط شین براری | نظر بدهيد هووي شوهر هووي شوهر! 2 یه خانومی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خکام Twana سه ساله Samantha کتاب های اسلامی مشکلات گوارشی روناس رنگ آهنگ ها Amy